عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

بابایی میاد مرخصی

1392/11/20 10:47
نویسنده : مامانی
1,120 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب بابایی زنگ زد و گفت امروز ولشون نمیکنن تا چهارشنبه باید صبر کنیم.دلم خیلی گرفتولی به روی خودم نیاوردم گفتم فدای سرت زود میگذره و چهارشنبه میاد...چشم

امروز صبح مادرجون میخواست بره بخیه سرشو بکشه و گفت دیرتر میاد دفتر.

صبح زودتر از همیشه از خونه زدم بیرون و رفتم ارشاد دنبال یه سری کارا..آخرشم بی نتیجهخمیازه

تا برگشتم شد 10.موبایلمو نگاه کردم دیدم دوتا میس کال دارم دلم هوری ریخت پایین گفتم حتما حسین بوده و من نشنیدم

باز کردم دیدم بله خودش بوده.دوبار زنگ زده و من شانس صحبت باهاشو از دست دادمدل شکستهبا خودم گفتم حالا باید تا شب صبر کنم شاید دوباره بتونه زنگ بزنه...

از طرفی هم ناراحت بودم که یه ساعت دفتر خالی مونده.

اومدم تند تند نشستم پای سایت موسسه یه کم آپش کردم.البته به دردسریا!!!دیشب کلی تلفنی از بابایی راهنمایی گرفته بودم وگرنه عمرا نمیتونستم!!سوال

وسط کار یه جا گیر کردم و یه دفعه ای دلم به وسعت همه دنیا گرفت.....اشک تو چشام جمع شد گفتم خدایا ای کاش حسین پیشم بود.ای کاش با اینهمه کار دست تنها نمیموندم...

هنوز حرفم تموم نشده بود که تلفن زنگ خورد.بابایی پشت خط بود.تا صداشو شنیدم دلم آروم گرفت

گفتم خوبی؟دلم برات تنگ شده.امروز که نمیتونی بیای...که یه دفعه گفت چرا میتونم...

وای خدایا باورم نمیشد جیغ زدم چی؟؟یعنی میای؟

با خنده گفت آره که میام امروز ساعت 2:30 ولمون میکنن تا جمعه!!

به جرئت میتونم بگم سالها بود همچین خوشحالی رو تو همه وجودم حس نکرده بودم.Smiley ok 26Smiley ok 15

اونقدر خوشحال شدم که زودی زنگ زدم به مامان و بابام و خبر دادم...totalgifs.com smile gif gif smile243.gif

(حالا خوبه یه مرخصی سه چهار روزست اگه معاف شده بود چیکار میکردم من!!!نیشخند)

خدایا شکرت خدایا شکرتت خدایا شکررررتتتتت

فقط همین دیگه هیچیییی نمیتونم بگم

خدای بزرگ و مهربونم دل همه عاشقا رو شاد کن.آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان ثمين
9 دی 92 11:37
خيلي خوشحالم كه خوشحالي
مامانی
پاسخ
عاشقتمممم
مامان یکتا و تینا
9 دی 92 11:54
عزیزم خدا را شکر که دلت شاد شد انشااله به سلامتی در کنار هم باشید
مامانی
پاسخ
مرسی خانمیییییییییییییییییی لطفا نظر میذاری آدرس وبتو هم بذار تا راحت بیام پیشتون
لی لی
9 دی 92 12:22
خدا رو شکر عوضش سربازی این یه حسن رو داره ، قدر کنار هم بودنو بیشتر میدونید
معصومه
9 دی 92 23:16
چشم و دلت روشننننننننننن عزیزم ایشالا که همیشه شاد باشین
سمیرا
10 دی 92 0:36
خیلی خوشحالم که خوشحالی
مامان ریحانه
10 دی 92 3:38
چشمت رووووووووشن خانمی
مامان ریحان
10 دی 92 11:34
سلام خیلی خوشحالم که همسری میاد پیشت و دلتنگی هاتو کم می کنه اینم واسه دعای آخرت ... الهی آمیــــــــــــــــن
مامان نفس طلایی
10 دی 92 17:42
عزیزم ... اتفاقا تو بیشتر از من خوشحال شدی برا همین سه روز ... تابستون شوهرم به طرز خیلی غیر باوری معاف شد ... ما هم خوشحال شدیم تازه اموزشی هم نرفت ... خیلی خدا رو شکر کردم اما الان می بینم مثل تو شاد نشده بودم چون شاید هنوز دور نشده بودیم ... انشالله خوش باشی
مامان لي لي
11 دی 92 5:47
عزيزم خيلي خوشحال شدم كه خوشحالي الاهي وقتي معاف شد علاوه بر خوشحالي سور هم بايد بدي خانومي
مامان گیسو جون
11 دی 92 13:19
عزیزممممممممم بیا بغلم خیلی خوشحالم حالت رو عمیقاً درک می کنم همیشه شاد باشی این چند روز کنار همسری خوش بگذره
مامان لي لي
12 دی 92 1:33
شادیهایم هدیه به تو..........،کم بودنش را برمن خرده نگیر......اين تمام سهم من از دنياست..........
همسرم، همه ی هستی ام
14 دی 92 13:51
نسترن جونم ایشالله که همیشه لبتون خندونه خندون و دلتون شاد شاد شاد باشه. جای همسر گلت هم خالی نباشه. مطمئن باش این روزای سخت به زودیه زود تموم میشه و باز دوباره در کنار همدیگه کاراتون به خوبی پیش میره.
مامانی
پاسخ
مرسی عزیز دل