عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

شرح سفر یزد

1391/4/30 13:02
نویسنده : مامانی
590 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل نازم

ما هنوز یزد هستیم.امروز ساعت 7:15 بلیط قطار داریم و برمیگردیم.

پریروز رفتیم تو شهر و بابا یه ادکلن گرفت.شبشم با پدر بزرگتینا رفتیم شام بیرون کباب خوردیم.خوش گذشت.لبخند

دیروز به اتفاق مادر و پدر و خواهر بابایی رفتیم یکی از روستاهای اطراف یزد.به اسم "بیداخوید".پدر دوست عمه غزاله اونجا یه خونه داشت و ما مهمون ایشون بودیم.مرد خیلی خوبی بود.فرشته ظاهرا 8سال اسیر جنگ بوده...ناراحت

آدم پری بود منو بابایی کلی باهاشون صحبت کردیم.

خلاصه کل اون منطقه رو برد نشونمون داد و میگفت که قبلا لیدر بوده..

خیلی خوش گذشت و جای خیلی قشنگی بود.باغای پر از میوه و سرسبز...زبان

دست کمی از شمال نداشت!تعجب میوه هاشم که آبدااااااااار و شیریییییییییییینخوشمزه

تا غروب اونجا بودیم بعد برگشتیم.منو بابایی رفتیم تو شهر و یه چرخی زدیم.یه مانتو گرفتم.تو عکسا برات میذارم...یه کتابم گرفتم و یه لاک!

امروز پدر بزرگت یه جاشمعی جوجه تیغی بامزه بهم هدیه داد.دستش درد نکنه.خجالت

دیگه خبر خاصی نیست.توضیحات بیشترو تو پست عکسا میذارم.

بوووووووسقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

نایسل
30 تیر 91 13:20
آخی عزیز دلممم زود بیا دیگه ما عکس میخوایم
مامان پریسا
30 تیر 91 13:54
همیشه به سفر با دل خوش
مهسا
31 تیر 91 3:42
مامان طاها
31 تیر 91 17:16
همیشه خوش و خرم و سر سبز ابشید.
مامان ریحان عسلی
31 تیر 91 18:58
سلام همیشه به گردش و خوش گذرونی سفرتون بی خطر
مامان يگانه
1 مرداد 91 15:00
خوش بحالت
الهه مامان روشا جون
3 مرداد 91 22:34
نسترن جون همیشه به گردش و سفر