عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

پیغامتو رسوندم نفس مامان

1391/5/18 11:39
نویسنده : مامانی
637 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مادر

قربونت برم الهی دلم برای نوشتن برات یه ریزه شده بود 

تو این چندروز اتفاق به خصوصی نیفتاد جز اینکه 2/3 پایان نامه بابا که تقریبا تا آخرشو نوشته بود،از طرف استاد راهنماش رد شد و حالا مجبوره دوباره بنویسه... niniweblog.comشانسه ما داریم؟

واقعا اعصاب خوردی بزرگی بود به خصوص اینکه برناممون این بود که حتما تا اخر تابستون دفاع کنه و حالا با این وضع احتمال اینکه نرسه تا اونوقت تمومش کنه زیاده...

ولی سعی کردیم با آرامش با این قضیه برخورد کنیم.حتما اینجوری به صلاح بوده دیگه ما که نمیدونیم...فوق فوقش اینه که این ترم نرسه تموم کنه و میفته ترم بعد.دنیا که به آخر نمیرسه...هرچیم که بشه ارزش اعصاب خوردیو نداره.

امروز صبح که من اومدم سرکار بابایی رفت کتابخونه تا شاید مطلب به درد بخوری گیر بیاره.

انشالله که هرچی خیره همون پیش بیاد.

دیشب مراسم احیا بود ولی ما برگزارش نکردیم.حتی از تلویزیونم ندیدیم.کلا من خودم به شخصه مدتهاست که یا اصلا تلویزیون نمیبینم یا اگر ببینم هم تلویزیون ایرانو نمیبینم.اما بابت از دست دادن مراسم احیا خیلی ناراحتم.

وای نمیدونی از دیشب چه پادردی افتاده به جونم!دیشب رسما اشکمو درآورد.smile emoticon kolobokنمیدونم دلیلش چیه اما مادرجون و بابا میگن به خاطر اینه که سرکار  چند ساعت متوالی روی صندلی میشینم.فک کنم دلیلش همین باشه چون تا قبل از این هیچوقت پادرد نگرفته بودم...خلاصه مادرجون کللی به پام پماد دیکلوفناک زد تا یه کوچولو بهتر شدم.ولی کماکان دردش باهامه و اذیتم میکنه.یه کمم ورم داره...

راستی فردا تولدمه.

هرچند جشنشو جلو جلو گرفتیمو هدیمم جلو جلو گرفتم!212919_4chsmu1.gif میرم تو 25 سال!پیر شدم رفتاااااااااااااا!

اوضاع کارم هم خوبه.قراره رو یه کتاب کار کنم که اگه برسم تا مهر تمومش کنم خیلی خوب میشه و از نظر مادی هم سود خوبی برام داره...امروز یه جلسه با رییس داریم که تصمیم دارم اونجا باهاش در این خصوص بیشتر صحبت کنم.

تا ببینم چی پیش میاد و خدا چی میخواد...

راستی گل قشنگم دیشب پیغامتو به بابایی رسوندم که گفتی تا وقتی که بابایی به تک تک پستات سر نزنه و برات نظر نذاره مامانی حق ندارم واست پست جدید بذارم..بابا هم گفت چشششم739819_teehee2.gif

دیگه باید برم مامی جان کار دارم

عاشقتم و به امید تو نفس میکشم

مامان نسترن

 راستیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

اینم از لوبیای مامانی..ببین چققققدر بزرگ شدهچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

سحر
18 مرداد 91 11:22
رمز قبلی عوض شده ؟ اگه دوست داشتی رمز بده
نایسل جون
18 مرداد 91 11:25
رمز میدی بهم
sanam
18 مرداد 91 11:33
سلام نسترن جون تولدت مبارک ایشالله صد سال زنده باشی راستی نگفتی به شوزی جونت چی کادو گرفتی؟؟؟؟
سحر
18 مرداد 91 11:38
مامان ریحان عسلی
18 مرداد 91 14:11
سلام تبریک میگم ایشالا 120 ساله شی
مامان کوروش
18 مرداد 91 14:28
نسترن جون تولدت مبارک
جوجوهای ناز ما
18 مرداد 91 15:36
گلم خوشحال میشم به وبلاگ خانه داری من سر بزنی.http://honarekhanedari.blogfa.com/
مامان یاشار
18 مرداد 91 16:00
تولدت مبارک نسترن جونم. تو این شبا دعا کردی یاد ما هم باش. ایشالا کار پایان نامه همسرت هم زود تموم میشه ، این روزا هم میگذره و براتون خاطره میشه . اگه برات ممکنه وسط کارهات پاشو و یه کم راه برو که پاهات اذیت نشه
لی لی
18 مرداد 91 16:04
تولدت مبارک باشه نسترن جان ایشالا که سالیان سال کنار همسر و فرزندان گلتون تو آینده خوش و خرم باشین راستی نینی تو خواب اینو ازتون خواسته بود؟ عکس لوبیا هم باز نشد من نتونستم ببینم
جوجوهای ناز ما
18 مرداد 91 16:08
ممنون گلم که اومدی.سعی می کنم هر روز مطلب تازه ای بذارم.بازم بیا پیشم گلم
سمیرا
18 مرداد 91 17:13
تولد تولد تولدت مبارک نسترن جون منو شما تقریبا هم سنیم ولی من 7 مهر دنیا اومدم.

آخخخخخخخخخخی چه جالب
نایسل جون
18 مرداد 91 17:56
آخی عزیزمممم درست میشه اشالا
نایسل جون
18 مرداد 91 17:56
چه بزرگگگ شدهههه ماشالا
هدیه خدا- فریماه
18 مرداد 91 19:46
تولــــــــــــــــدت مبارک . پایاننامه هم تمام میشه. امان از پایاننامه ها.
مهسا
18 مرداد 91 20:40
تولد مبارک عزییییزم. سری به ما نمیزنی دیگه
خاله نفس
18 مرداد 91 23:29
ای جووووووووووووووووووونم تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعا رو فوت کن لازم نکرده فوت کنی بچه که نیستی هه هه ههههههههه مبارک باشه عزیزم میبوسمت فردا تولد برادرم و همچنین دخمله جاریمم هست حالا تو هم بهشون اضافه شدی! برم تا دیر نشده ماچِ اونا رو هم بدمو بیام بابایِ آینده خوش اومدین
سحر
19 مرداد 91 0:25
مرسی عزیزم خیلی لطف داری . انشاالله یه روز هم خبر مامان شدن تو رو بخونیم گلم
مامی مهدیار
19 مرداد 91 2:55
سلام عزیزم مبارکه انشاالله بهترشی التماس دعا
زری مامان مهدیار
19 مرداد 91 13:51
مامان عزیز آینده تولدت مبارک ایشالا روزی باشه که با نی نی خوبتون جشن بگیرین که لذتش وصف ناشدنیه
مامان گیلاس
19 مرداد 91 16:51
بارالها... سرنوشت دوستانم را در شبهای قدر و تعیین مقدرات به خیر و نیکی تقدیر کن تا من جز رضایت بر سیمای آنان نبینم آن لحظه که قلبت به خدا نزدیک است / آن لحظه که دیده ات ز اشکت خیس است یاد آر که محتاج دعایت هستم التماس دعا
حسین
20 مرداد 91 1:59
بابایی میتونه تا آخر تابسسون دفاع کنه
اگه نوناشون بذاره.....

ایشالا
بهـــــــــــــار
20 مرداد 91 16:24
یعنی هر چی نوشته بدردش نمیخوره وای چه بدراستی تولدت مبارک
بهـــــــــــــار
20 مرداد 91 16:25
اگه پادردت ادامه داشت پیگیرش باش کجای پات درد میکنه من بیشتر زانوم چون سرکار بیشتر سرپا هستم
بهـــــــــــــار
20 مرداد 91 16:26
رضوان
20 مرداد 91 16:49
تولدت مبارک نسترن جون
مامان آراد(خاطره)
21 مرداد 91 13:37
سلام..خانمی خدا بد نده... از بابت پایان نامه ناراحت شدم...این استادا هم الکی خوششون میاد گیر بدن...ناراحت نباش ایشالا درست میشه... تولدتم مبارک...ایشالا تولد 120 سالگیت... لوبیاتم خیلی خوب رشد کرده...ایول...کشاورززززززززززز
هانی
22 مرداد 91 14:39
تولدتون با تاخیر مبارک انشالله خداوند بهترین ها رو نصیبتون کنه
خاله ي اميرعلي
22 مرداد 91 22:31
انشالاه هم شما هم بابايي در همه ي مراحل موفق باشيد حتما قسمت نبوده تولدتم بازم مبارك ايشالاه كه شمع كيك تولد 120 سالگيتو در كنار كلي نوه و نتيجه فوت كني و از كيكم هيچي بهت نرسه
الهه مامان روشا جون
23 مرداد 91 0:08
وای چرا پایان نامه رو رد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟چه قدر مردم آزارن به خدا. ولی این عکسه ناراحتی پایان نامه رو کم کرد .ماشالا چه قدر بزرگ شده.ای خدا قدرتتو شکر
مامان نسترن
23 مرداد 91 3:07
اینشالاه که هرچی زودتر همسری دفاع می کنن و راحت میشن
مامان نازنین زهرا
26 مرداد 91 12:45