عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

درهم برهم

1392/3/13 11:02
نویسنده : مامانی
443 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان و همچنین نی نی خودم..امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشین و لبخند رو لباتون...

این چند وقته درگیر کارای اسباب کشی مادرجونینا هستیم.البته نه اینکه فکر کنید ما خیلی کمک کردیما نه!!متاسفانه اصلا نه وقتش بود نه حالش طفلکی همه وسایلو مادرجون پدرجون خودشون خورد خورد بردن اون خونه...

چندروز پیش واسه اون مشکلی که گفتم رفتم دکترم گفت هیچ مشکلی نداری و خیلی خوبی!!ولی نمیدونم چرا اون مشکلم پابرجاست!

دیگه از سربازی بابایی بگم که این روزا خیلی درگیرشه.بهرحال همه تلاشا برای بهتر کردن وضعیته خدمتشه وگرنه بالاخره یا اول شهریور یا اول آبان باید اعزام شه..ایشالا هرچی خیره همون بشه

نمیدونم قبلا گفته بودم یا نه ولی بابایی مدتهاست معدش مشکل داره نمیتونه هر غذاییو بخوره خیلی بی اشتهاست مدام رفلاکس داره و ... بالاخره بعد از چندین ماه هفته گذشته با پدرجون رفتیم دکتر.آندوسکوپی کرد که بابایی خیلی اذیت شد.الهی بمیرم براش چشماش داشت از کاسه درمیومد..دلم خیلی کباب شد براش هیچ کاری از دستم برنمیومد یه لوله درازو کردن تو گلوش تا معدش رفتن پایین...

خلاصه دکتر گفت معدت یه عفونت کوچیک داره که یه سری قرص نوشت و همچنین گفت که معدت یه فتق کوچیکم داره که بخاطر ورزشهای نادرست ایجاد شده رفلاکسشم گفت برطرف نمیشه

حالا بابایی تو فکر اینه که بتونه با این مشکل معدش برای معافیت اقدام کنه ولی من چشمم آب نمیخوره.در هرحال یه شانسه دیگه باید امتحانش کرد شاید خدا خواست و جواب داد...

هفته گذشته جمعه شب رفتیم خونه خاله نرگسینا..خونشون ماه شده همه چیز خیلی خوب و باسلیقه چیده شده.خوش گذشت هرچند استرس تستایی که در نیاورده بودم نذاشت حسابی بهم خوش بگذره..

به هر حال...

بابایی هنوزم معتقده تابستون یعنی یکی دوماه دیگه عروسی بگیریم..یعنی حتی قبل از آموزشیش.میگه بعدا که وارد جریان خدمت بشه دیگه وقتشو پیدا نمیکنه.

نمیدونم چی بگم هم خوشحالم هم ناراحت حس عجیبی دارم.خوشحالی آمیخته با نگرانی..ترس از آینده...

خدایا خودت کمکمون کن..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان یاشار
13 خرداد 92 18:49
ایشالا هر چی خیره پیش میاد عزیز دلم نگران نباش. واسه رفلاکس معده البته با تجویز دکتر میتونن صبح ها ناشتا امپرازول مصرف کنن. شوهر منم سالهاست که داره همین کارو میکنه و خیلی بهتر شده البته درمان که نمیشه و تا آخر عمر باید این قرص رو بخوره که اذیت نشه فقط ولی میگن عوارض مصرفش کمتر از عوارض نخوردنشه. برات یه خصوصی هم میزارم خانوم گل
مامان یگانه
14 خرداد 92 16:02
نسترن جان خدا را شکر که مشکلی نداشتی.انشالله همسریت هم بهتر باشه.ما بی صبرانه منتظر عروسیتون هستیم.به پای هم پیر شید عروس وداماد خوشبخت
رضوان مامان رادین
14 خرداد 92 17:59
ایشاا... که معافیت درست شه و شما هم راحت برید سر خونه زندگیتون
دو تا ♥♥
14 خرداد 92 21:35
به نظرم آموزشیشو بره بعد عروسی. اینجوری خیلی سختته اول عروسیت بخواد چند ماه پیشت نباشه و دوباره باید برگردی پیش مامان
کاکل زری یا ناز پری
15 خرداد 92 0:03
نسترن جون بازم اسباب کشی دارین خسته نباشی عزیزم اخی بابایی اندوسکپی داشت؟ خیلی سخت و درد ناکه انشاالله از سر بازی رفتن معاف بشه بعدشم خوب خوب بشههههه
مامان ضحی
15 خرداد 92 0:06
سلام خانوم گل خوبید خیییییییییلی جالبه نوشته هاتون برا نی نیتونو میگم. دوس دارم باهم دوست بشیم و تبادل لینک داشته باشیم اگه مایلید یه سر به ما بزنیذ خوشحال میشم
SaYa
16 خرداد 92 12:28
عزیزم سلام آخی خیلی ناراحت شدم واسه مشکل آقا حسین ولی حالا بزار واسه سربازی اقدام کنه شاید خدا خواست و شد عروسیم بنظر من زودتر بگیری بهتره عزیزم...
SaYa
18 خرداد 92 21:37
کجایی تو نستررررررررن؟
SaYa
18 خرداد 92 21:37
تـنهــــا چیزی که خرجــــی ندارد جـــاری شدن در ذهــــن دیــــگران است.... پس آنگونه جاری شــــوید که خنــده بر لبانشـــان نـــــــقش بــــبندد ... نه نـــــــفرت در دلشـــــــان برای تو دوست گلم که جاری شدنت در ذهنم همیشه با لبخنده
♥مامان آمیتیس♥
4 تیر 92 18:05
سلام دوست عزيزم میشه 106 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید و به دخترم که تو جشنواره تابستانه شرکت کرده رای بدین.... ممنون از لطفتون
مامان امیر محمد(وروجـکـ مامانــــــی)
5 تیر 92 17:16
سلام عزیزم وبلاگ خیلی قشنگی داری ........ خانمی بااحازه لینکتون کردم خانمی به ما هم سربزن در صورت صلاح دید ممنون میشم به ما هم رمز بدی انشااله اقای همسری هم سربازی را هر چه زودتر تموم میکنن زیر سایه حق خوشبخت بشید