عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

این قافله عمر عجب میگذرد....

1390/10/18 10:45
نویسنده : مامانی
812 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم.

درست بعد از ٥ ماه و ٩ روز امروز صبح به طرز عجیبی دلم هوای دیدن عکسای عقدمون رو کرد...گاهی زندگی خیلی سریع تر از اون چیزی پیش میره که انتظارشو داری.اصلا باورم نمیشه ٥ ماه و ٩ روزه که من و بابایی زن و شوهر شدیم...با اینکه ٤ سال و نیم با هم دوست بودیم اما از اون روزای دوستی خیلی فاصله گرفتیم.همه چی یه جور دیگه شده.حالا احساس میکنم هم من و هم بابایی خیلی بزرگ تر و مسئولیت پذیر تر شدیم،دیگه سر هر موضوعی با هم قهر نمیکنیم!!گاهی دعوامون میشه اما خیلی زود هر دومون کوتاه میاییم و نمیذاریم خیلی کش پیدا کنه...

وای که نبودی ببینی توی دوستیمون یه موضوع کوچیکو اینقدر بزرگ میکردیم،اینقدر لجبازی میکردیم و کش میدادیم تا بالاخره پاره میشد!!!

دیگه جونم واست بگه که این روزا یه کم که نه شاید بشه گفت خیلی عصبیم.نمیدونم چرا شاید چون دلم میخواد هر چه زودتر بریم سر خونه زندگی خودمون اما نمیشه.بابایی میگه و خودمم میدونم که باید صبر کنم تا گذشت زمان همه چیزو حل کنه و همه چیز سر وقت طبیعیش انجام بشه.بعضی وقتا با خودم میگم چی میشد چشمامو ببندم و وقتی باز کزدم ٢،٣ سال دیگه باشه؟!گاهی هم سر بابایی بنده خدا غرغر میکنم میدونم خیلی کار بدی میکنم اما باور کن اصلا دست خودم نیست..ببخشید بابایی.هیچوقت قصد ناراحت کردنتو ندارم.مادرجون میگه باید از هر روز زندگیم لذت ببرم چون دیگه این روزا برنمیگرده و بعدها از اینکه اونجوری که باید و شاید ازش لذت نبردم پشیمون خواهم شد...راست میگه هیچ چیز ارزش تلخ کردن اوقات آدمو نداره.آدم یه بار به دنیا میاد و یه بارم زندگی میکنه اگه اونم به کام خودش و اطرافیانش زهر کنه واقعا در حق خودش و عزیزانش خیانت کرده!

از خدا میخوام کمکمون کنه تا بتونیم هرچه زودتر مستقل شیم و روی پای خودمون وایسیم..الهی آمین...

ولی روی هم رفته همه چیز خوبه.از پدر جون و مادر جون هم واقعا ممنونم که با حمایتاشون بهمون قوت قلب میدن.میدونم که همه چیز درست خواهد شد و یه روزی میرسه که به همه آرزوهام میرسم.خدایا به خاطر دادن پدر و مادری به این فداکاری و همسری به این خوبی و مهربانی ازت ممنونم.هیچوقت تنهامون نذار چون همیشه نیازمندتیم...خیلی دوستت دارم خدایا و همیشه بهت فکر میکنم...

خب عزیزم توی پست بعدی چندتا از عکسامونو رو برای شما و دوستای گلم گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد.

همتونو خالصانه دوست دارم و روی ماهتونو از راه دور میبوسم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان ریحانا
18 دی 90 10:44
آخی نازی قدر لحظه لحظه این روزا رو بدون و لذت ببر عزیزم ایشالا که همه چیز درست میشه
مامان آرین
18 دی 90 11:21
نسترن جون راست میگی این روزا یه کم سختی میگذره ولی سعی کن بیشتر به خوبیهاش و خوشیها فکر کنی
سمانه مامان پارسا جون
18 دی 90 12:10
عزیزم نگران نباش این چیزا طبیعیه وقتی برید خونه خودتون همه چیز حل میشه
مامان علی خوشتیپ
18 دی 90 16:14
ایشاالله که این روزا زود میگذره و حتی لحظه هایی که الان فکر میکنی ناراحت کنندس بعدها به خاطرات قشنگی تبدیل میشن.برای همه همینجوری بوده
خاله ی امیرعلی
18 دی 90 23:16
عزیزم انشالاه هرچه زودتر به ارزوت برسی و مستقل بشین ولی به قول مامانی قدر این روزای خوب رو بدون برایت بهترینها را ارزو میکنم
مریم مامان ملینا
19 دی 90 13:47
گلم غصه نخور همه چی روبه راه میشه. فقط اینو بدون که این روزا دیگه برنمیگرده وقتی بری سر خونه زندگیت اینقدر یاد این روزا میکنی. آخه اون موقع سرت خیلی شلوغ میشه.الان هرچی باشه میگذره وتموم میشه ولی وقتی ازدواج کنی دیگه یه عمر اون موقعیت تغییر نمیکنه.
مامان پریسا
19 دی 90 15:30
ناراحت نباش گلم همه چیز درست میشه. اما حالا چرا 2 یا 3 سال دیگه. ایشالله که زودتر مشکلات حل بشه. راستی خاله جون چرا بهم سر نمیزنی.(پریسا)
فاطمه
19 دی 90 18:38
یه سؤال؟
دوران قبل از عقد بهتره یا دوران بعد از عقد؟

هرکدوم قشنگی خاص خودشو داره.ولی خب در کل ازدواج بهتره.
مامان گیسو
27 دی 90 15:57
امیدوارم همیشه شاد یاشین و خوشبخت چون واقعاً لیاقت خوشبختی رو داری بوسسسسسسس
كاكل زري يا نازپري
5 بهمن 90 19:07
منم چند وقته كه خيلي عصبي شدم.... چرا نميدونم ولي منم مي دونم كه بايد صبر كرد و كاري جز اين ساخته نيست خوشبخت باشي عزيزم
نانی
6 بهمن 90 9:35
شاد باشید عزیزم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
10 بهمن 90 21:20
دوران عقد علاوه بر اینکه شیرینی خودش رو داره ولی سخته.آخه آدم خیلی بلا تکلیفه. ایشالله زودتر از این بلاتکلیفی دربیاین و برین زیر یک سقف و منتظر عاشقانه آرام کوچولو باشین.آمین.