این قافله عمر عجب میگذرد....
سلام عزیزم.
درست بعد از ٥ ماه و ٩ روز امروز صبح به طرز عجیبی دلم هوای دیدن عکسای عقدمون رو کرد...گاهی زندگی خیلی سریع تر از اون چیزی پیش میره که انتظارشو داری.اصلا باورم نمیشه ٥ ماه و ٩ روزه که من و بابایی زن و شوهر شدیم...با اینکه ٤ سال و نیم با هم دوست بودیم اما از اون روزای دوستی خیلی فاصله گرفتیم.همه چی یه جور دیگه شده.حالا احساس میکنم هم من و هم بابایی خیلی بزرگ تر و مسئولیت پذیر تر شدیم،دیگه سر هر موضوعی با هم قهر نمیکنیم!!گاهی دعوامون میشه اما خیلی زود هر دومون کوتاه میاییم و نمیذاریم خیلی کش پیدا کنه...
وای که نبودی ببینی توی دوستیمون یه موضوع کوچیکو اینقدر بزرگ میکردیم،اینقدر لجبازی میکردیم و کش میدادیم تا بالاخره پاره میشد!!!
دیگه جونم واست بگه که این روزا یه کم که نه شاید بشه گفت خیلی عصبیم.نمیدونم چرا شاید چون دلم میخواد هر چه زودتر بریم سر خونه زندگی خودمون اما نمیشه.بابایی میگه و خودمم میدونم که باید صبر کنم تا گذشت زمان همه چیزو حل کنه و همه چیز سر وقت طبیعیش انجام بشه.بعضی وقتا با خودم میگم چی میشد چشمامو ببندم و وقتی باز کزدم ٢،٣ سال دیگه باشه؟!گاهی هم سر بابایی بنده خدا غرغر میکنم میدونم خیلی کار بدی میکنم اما باور کن اصلا دست خودم نیست..ببخشید بابایی.هیچوقت قصد ناراحت کردنتو ندارم.مادرجون میگه باید از هر روز زندگیم لذت ببرم چون دیگه این روزا برنمیگرده و بعدها از اینکه اونجوری که باید و شاید ازش لذت نبردم پشیمون خواهم شد...راست میگه هیچ چیز ارزش تلخ کردن اوقات آدمو نداره.آدم یه بار به دنیا میاد و یه بارم زندگی میکنه اگه اونم به کام خودش و اطرافیانش زهر کنه واقعا در حق خودش و عزیزانش خیانت کرده!
از خدا میخوام کمکمون کنه تا بتونیم هرچه زودتر مستقل شیم و روی پای خودمون وایسیم..الهی آمین...
ولی روی هم رفته همه چیز خوبه.از پدر جون و مادر جون هم واقعا ممنونم که با حمایتاشون بهمون قوت قلب میدن.میدونم که همه چیز درست خواهد شد و یه روزی میرسه که به همه آرزوهام میرسم.خدایا به خاطر دادن پدر و مادری به این فداکاری و همسری به این خوبی و مهربانی ازت ممنونم.هیچوقت تنهامون نذار چون همیشه نیازمندتیم...خیلی دوستت دارم خدایا و همیشه بهت فکر میکنم...
خب عزیزم توی پست بعدی چندتا از عکسامونو رو برای شما و دوستای گلم گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد.
همتونو خالصانه دوست دارم و روی ماهتونو از راه دور میبوسم...