سفر به طالقان!
سلام سلام سلاااام
اول از همه خدایا ازت مچکرم که سه تا از مهمترین نشدهای پست قبلو برام شد کردی!
1-شد که کلاسای 5شنبمو بپیچونم و نرم
2-شد که شوزی پیشم باشه
3-شد که بریم طالقان
خداجون سرم گیج رفت اینقد که بهم حال دادی!
*******************
حالا چجوری شد؟
5شنبه ظهر افسرده و دپرس نشسته بودم توی خونه.
و از غصه فقط همینطوری میخوردم!
یهو الکی زدم زیر گریه،حالا گریه نکن کی گریه کن؟؟
مادرجون و پدرجون هم دلشون واسم جزغاله شد!
گفتن چیکار کنیم چیکار نکنیم؟پاشیم بریم طالقان یه آب و هوایی عوض کنیم.
حالا تا دیروزش مادرجون میگفت عمرا حرفشم نزنا!
خلاصه اینم اندر فواید گریه!
حالا نوبت ناز و اداهای من بود!از اونا اصرار از من انکار که نه نمیام
بالاخره تصمیم بر این شد که بریم کرج دنبال پدربزرگ منو از اونطرف هم شوزی جانمو
سر راه ببینیمو از اونجا همگی عازم طالقان بشیم.
دوساعت بعد حرکت کردیم.پدربزرگمو برداشتیم و رفتیم سر قرار با بابایی که...
دیدیم بله بابایی هم ماشینو آورده
و اینجوری بود که دوماشینه سفرو شروع کردیم
نمیدونی منو بابایی چققققدر از دیدن هم خوشحال شدیم!
انگار 100سال بود همدیگه رو ندیده بودیم!حالا همش 4روز دور بودیما...
یه کم آذوقه تهیه کردیم و راهی جاده شدیم.اولش گرم بود بعد بهتر شد.
شب رسیدیم.دوتا عموهام قبل از ما رفته بودن و رسیده بودن.
یه شام سبک خوردیم بعدش با بابایی یه کم تایپ داشت انجام دادیم
بعدم لالا البته ساعت 5 صبح خوابمون برد ،بی خوابیه دیگه!
فردا ساعت 11 ظهر به زور بابایی رو بیدار کردم گفتم پاشو بریم بگردیم توی ده!
اول گوجه سبزای درختای توی حیاطو کندیم بعد رفتیم لب رودخونه ماهیگیری که بعد از کلی
پیاده روی یادمون افتاد طعمه نیاوردیم
برگشتیم خونه ناهار خوردیم بعد از ناهار با مادرجون رفتیم توی رودخونه آب تنییییییییییی
وایچه کیف داد جای همگی خالی
به جز اینکه عینک بابایی رو آب برد!
اینقده فریمش بهش میومد کلی هم گرون خریده بودش!حیف.
ولی عیب نداره فدای یه تار موش
عصری رفتیم یه دوری توی باغ زدیم.کللی گیلاس از بالای درخت خوردم آخرش معلوم شد
همش کرمو بود!معدم داشت میومد توی دهنم!
بعدم گفتیم دوباره بریم ماهیگیری.خلاصه رفتم ولی زود شب شد برگشتیم.
بعد شام با بابایی یه فیلم زیبا دیدیم !dream house
ببینید قشنگه!ژانرشم اینه
قرار بود همون شب برگردیم ولی جور نشد بخاطر همین امروز صبح برگشتیم.
بابایی عینک نداشت برگشتنی همش من نشستم خیلی خسته شدم
جاده خیلی خکشل بود نتونستم خیلی دور و برمو نگاه کنم
توی راه برگشت دم سد طالقان یه جا رفتیم توی فرعی نشستیم چند دقیقه ای ماهی
بگیریم نتونستیم!
خیلی زیبا بود عین منظره های خارج بود.
خلاصه سفر همین بود.توی پست بعدی همممه رو با عکس بهتون نشون میدم.
دندونم درد میکنه.
فعلا.بوووووس