بازم بدقولی و سفر مامان
عسل مامان
اعصابم بسیار خرد میباشد!
بعد از کللی انتظار بالاخره امروز قرار بود برم برا مصاحبه که صبح خانم منشی زنگ زد گفت آقای رییس یه مسافرت ناگهانی براشون پیش اومده عذرخواهی کردن گفتن قرار ملاقات با شمارو بندازم یکشنبه هفته بعد...
ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم گفتم من یکشنبه نمیتونم بیام گفت پس سه شنبه بیایید.گفتم فکرامو میکنم باهاتون تماس میگیرم..کلا یه مقدار بدقولن و منم که از بدقولی متنفففففر...
خدا نابود کند قوم ظالمین را انشالله!
خلاصه اینم از شانس مامانت!
دیگه این که الان رفتم تو سایت دانشگاه دیدم یکی از نمراتو اعلام کردن!...
جامعه شناسی جنایی=17
این یکیو استثنائا خوب داده بودم فکر میکردم بهتر شم اما بازم خوبه.خدایا کرمتو شکر...
الان دارم خورشت بادمجان درست می نمایم!به علاوه ژله برای دسر و همزمان برای شما می تایپم!
و اما دیگه خبر اینکه فردا صبح عازم شمالم.البته تنها میرم چون بابایی سخت مشغول پایان نامشه.
دو سه روز دیگه زایمان خاله فاطیمه.خدایا کمکش کن به سلامت وضع حمل کنه.چقدر مشتاقم زودتر این پسمل خشگلو که بس که تپله نفس مامانشو بند آورده ببینم!
خلاصه دوستای مهربونم که همیشه به یادم هستینو با نظراتتون شرمندم میکنین، گمون میکنم 4،5 روزی نباشم.دلم براتون بی نهایت تا تنگ میشه ولی متاسفانه اونجا به اینترنت دسترس ندارم..
زود برمیگردم و میام پیشتون.مراقب خودتونو نی نی های خشگلتون باشین.
برای خاله فاطی منم دعا کنید.
به امید دیدار...بدرود...