خلاص شدم
سلام مامانی
بالاخره تموم شد...امتحانامو میگم.
در کل بد نبود حالا باید منتظر اعلام نمرات بمونم...
امروز اصلا رو فرم نبودم خیلی به هم ریخته ام،و بدتر اینکه اصلا نمیدونم چرا!
صبح زود که پاشدم درس بخونم چشمام میسوخت و بدنم درد میکرد.
رفتم دانشگاهو برگشتم بدتر شدم.فکر کردم از خستگی و شب بیداریای ایام
امتحاناته ولی هرچقدر خوابیدم بهتر نشدم.عجیب کلافه ام...
چندروزه یه کمی غذامو کم کردم.برنج کمتر میخورم.
ناهار کوکو سبزی درست کردم.
بعد از ظهرم با پدرجون رفتم خرید خونه.یه کم میوه و هندونه و لبنیات و ... خریدیم.
خیلی وقت بود نرفته بودم خرید چون تو خونه همیشه مادرجون زحمتشو میکشه.
چقدر مملکت گرونیه هیچ چیز خاصی هم که نخری 30،40 تومان پیاده میشی!
شامم سوپ گذاشتم.
واااااااااااااااااااااااای سکته کردم...بابایی از پشت سر یواشکی اومد منو ترسوند!
قلبم وایساد.آخه این چه کاریه میکنید آقای پدر محترم آینده؟؟
چند بار بگم از این شوخیا نکنننننننننننن؟؟
حالا صبر کن،منم دارم برات!
فردا ساعت 1:30 وقت مصاحبه دارم.دروغ نگم یه کمی استرس دارم
چون اولین تجربمه و نمیدونم چی باید بگمو چجوری برخورد کنم.خدا کنه خراب نکنم.
برام دعا کن گل خوشبوی من...