من اومدم با یه خبر خوب
سلااااااااااااااااااااااااام بعد یه مدت طولانی اومدم..خوبین خوشین دوستای گلم؟نی نیای نازتون چطورن؟
تو خوبی گل مامان؟منو ببخش که اینهمه مدت نبودم آخه سرم خیلی شلوغ بود.تو این مدت که نبودم یه اتفاق مهم افتاد و اونم شروع به کار مجدد مامان و بابایی بود.ولی این بار برای خودمون کار میکنیم.با شریکمون آقای جلیل و خاومش یه دفتر کار تو بهترین جای شهر اجاره کردیم و تقریبا دو هفته ای میشه که استارت کارو زدیم.البته هنوز داوطلب نداریم و دنبال کارای مجوزیم اما داریم رو کتابامون کار میکنیم و اگه خدا بخاد به زودی چاپشون میکنیم..کلا نم نمک داریم رو پامون وای میسیم و اگه خدا بخاد و مشکلی پیش نیاد ظرف چندماه آینده کارمون کمی رونق میگیره..هرچند برای اینکه به اینجایی که الان هستیم برسیم کللللی خون دل خوردیم و خیلی مشکلات و اعصاب خوردیارو پشت سر گذاشتیم اما خدا اگه بخواد یه کاری بشه حتما میشه و اینبار هم انگار خدا حسسسابی پشتمون ایستاده و کمکمون میکنه که موفق شیم..خدایا بی نهایت شاکرتم...
دیگه خبر خاصی نیست این ایام بیشتر به همین رو به راه کردن کارامون گذشت.
بازم میام سعی میکنم ازین به بعد زود به زود بیام و بنویسم.
دوستای گلم ممنونم که تو این ایام همیشه کنارم بودین.امیدوارم بتونم از خجالتتون دربیام..
میبوسم همتونو...تا بعد