عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

دلهره

1392/8/25 9:57
نویسنده : مامانی
447 بازدید
اشتراک گذاری

تاریخ اعزام لعنتیش اومد...

10/1

اما هنوز پادگانش معلوم نیست

کماکان میترسم و نگرانم.

بدون اون چیکار کنم خدایا..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان ثمين
25 آبان 92 10:01
حال دلت رو ميفهمم ولي بايد توكلت رو به خدا بكني و همه چيز رو به او واگذار كني توي اين مدت كه همسرت نيست بابا و مامان كه هستند ازشون كمك بگير به خدا بهترين دوست آدم هستند.نگران نباش
مامان یکتا و تینا
25 آبان 92 12:43
عزیزم غصه نخور اگر قسمتش باشه می ره و زود می ایه تا چشم به هم بگذاری تموم می شه چرا این قدر غصه می خوری
همسرم، همه ی هستی ام
25 آبان 92 15:58
عزیزم!پس توکلت کو؟ انقدر دلهره نداشته باش،انقدر بیتابی نکن،مطمئن باش همه چی به خوبی تموم میشه.البته نمیگم حق نداری،حق داری خیلی زیاد هم حق داری، ولی شما دیگه وارد یه زندگیه دو نفره شدید، زندگی خوشی داره، سختی و مشکلات داره، اگه بخوای به خاطر سربازی همسرت که به یه چشم به همزدنی تموم میشه انقدر خودت رو ببازی و ناراحت بشی، که نمیشه گلم.پس همین الان اضطراب و استرس رو از خودت دور کن، قوی باش.
مامان نفس طلایی
25 آبان 92 19:20
عزیزم خیره انشالله
مامان محمد پارسا
25 آبان 92 19:48
مامان لي لي
26 آبان 92 4:12
نسترن جان من اگر قابل بوده باشم برات سر هر دوتا نذري ها دعا كردم و برات شمع روشن كردم دلم روشنه شوهرت تهران مي افته😘😘😘
مامان لي لي
26 آبان 92 4:12
کاش باران میدانست گنجشک لباسی برای عوض کردن ندارد.....
مامان لي لي
26 آبان 92 4:12
خصوصي🌸
مامان کوروش
27 آبان 92 9:40
سلام نسترن جون پستت رو خوندم عزیزم توکلت به خدا باشه خدا هیچ وقت بنده شوتنها نمیزاره این روزها هم میگذره هر چند سخته ولی به این فکر کن که پیش عشق زندگیت هستی و اصل اونه که به دستش اوردی شما با قدرت عشقی که دارید حتما این روزهای سخت رو پشت سر میزارید توکلت به خدا باشه
مامان دینا
27 آبان 92 12:21
عزیزم نگران نباش ایشالله همه چی ختم بخیر بشه براتون امیدوارم این روزای مضطربت هرچی زودتر تموم شه
مهتاب
27 آبان 92 13:14
می گذره!!! همه چی می گذره.... منم سال اول ازدواجمون شوهرم رفت سربازی و همن حین بچه دار شدم و الان 9 سال ازون موقع ها می گذره
کاکل زری یا ناز پریییی
27 آبان 92 14:35
آخیییییییی نسترن جونمممممممممم نگرانی پایه ثابت زندگی ما جوونا عزیزممممممم خیلی سخته اما سعی کن بی خیال باشی گلم
تارا
28 آبان 92 0:07
خصوصی
مامان لي لي
29 آبان 92 2:52
به پاس خوبیهایت هربار كه از ذهنم میگذری لبخند پرمهر خدا را برايت آرزو ميكنم......
مامان لي لي
29 آبان 92 13:21
خصوصي💐💐💐💐
مامان لي لي
29 آبان 92 13:23
عكس اون آقا پدرمه و عكس آخر عكس من🌷
مامان لي لي
29 آبان 92 13:27
رمز مال پست روز نوشت من و آوايي از ......... است.
رضوان مامان رادین
29 آبان 92 23:51
نسترنننننننن چرا اینقدر بی تابی دوست خوبم؟؟؟عزیزم ناراحت نباش اولا که آموزشی هر کسی را میندازن شهر خودش مخصوصا اگه متاهل باشه که نور علی نوره... بعدشم 2 ماه که چیزی نیست چشم بهم بزنی تموم شده خانوم گل... من چی بگم که وقتی عقد کردم 18 ماه از سربازی همسری مونده بود اونموقع من اراک بودم و اون تهران...ماهییکبار اونم 2-3 روز همو میدیدم... خودتم که میدونی دوران عقد دورانیه که همش دوست داری پیش همسریت باشه و تند تند دلت واسش تنگ میشه مخصوصا برای مایی که بعد از 7 سال دوستی به هم رسیده بودیم... پس اینقدر خودتو با فکر و خیالهای بد آزار نده عزیزم...مواظب خودتو دل مهربونت باش
مامان گیسو جون
30 آبان 92 2:27
خصوصی
عشق مامان و بابا
1 آذر 92 14:27
سلام نسترن جون غصه نخور عزیزم، ایشالا که شوهرت میفته تهران بعدشم توی یه چشم به هم زدن تموم میشه میدونم خیلی سخته ولی چکار میشه کرد، زندگی همینه، باید صبر داشته باشی و صبر ایشالا که شوهرت همیشه سالم و سرحال باشه و سایه اش بالای سرت، حتی اگه توی پادگان باشه
مامانی
پاسخ
درست میگی ممنونم از محبت و حرفای قشنگت
مامان الینا
8 آذر 92 9:10
سلام عزیزم من به خاطر اسم جالبی که وبلاگ شما داشت توجه ام جلب شد منم وقتی دقیقا شرایط شما رو داشتم همسرم رفت سربازی اولا که دوره اموزشی خیلی کوتاهه و سریع میگذره و ثانیا متاهلین رو برای ادامه دوران خدمت شهر خودشون میندازن اگر هم این اتفاق نیافته میشه با پیگیری درستش کرد تا همسرتون شهر خودتون بیفته نگران نباش زودی میگذره
مامان یگانه
11 آذر 92 9:38
توکل کن بخدا همه چیز درست میشه گلم