عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

....

1392/11/20 10:48
نویسنده : مامانی
636 بازدید
اشتراک گذاری

فردا اعزامه باباست و ما کماکان تو خماریه این هستیم که قراره بالاخره کجا بیفته!!

نمیدونم گفته بودم یا نه که بابا کد آزاد خورده و روز اعزامش،یعنب فردا، تازه مشخص میشه که کجا قراره بیفته.

حالا اگه شانس بیاریم و تهران یا اطراف تهران باشه میره خودشو معرفی میکنه و ازونجا که دوشنبه تعطیله احتمالا از سه شنبه باید بره ولی اگه شهرستان بندازن همونجا سوار اتوبوسشون میکنن و میبرنشون....حتی فکرشم منو دیوونه میکنه.با اینکه اصلا بعید نیست....

خدایا خودت کمکمون کن..

دوستان برامون دعا کنید همسری تهران بمونه فقط خود خدا میدونه چقققققققدر به بودنش احتیاج دارم تو این برهه..

پدر و مادر بابایی از پنج شنبه اومدن خونمون..غروبش رسیدن.خدا میدونه چقدر تند تند و با استرس کارامو انجام دادم تا وقتی میان همه چیز مرتب باشه.smiley

آخه شب قبلش دیروقت زنگ زدن گفتن فردا راه میفتیم و شب میرسیم ولی ساعت 5 بعد از ظهر رسیدن.منم اصلا آمادگی نداشم از صبح کله سحر پاشدم تمیزکاری و خرید و چه و چه و چه...

خلاصه شب ماکارونی گذاشتم فردا هم بعد صبحونه برای ناهار مرغ گذاشتم alimentation alimentation alimentations icone 34 gif

کیک پختم برا عصرونهalimentation alimentation alimentations icone 82 gif شامم لوبیا پلو با گوشت درست کردم.بیشتر پختم که برای امروزشونم بمونه.

آخه منو بابا امروز اومدیم سرکار و پدربزرگتینا الان خونه ما هستن.گفتم دیگه همه چیزشون آماده باشه صبحم میز صبحانه رو چیدم و چایی دم کردم اومدیمalimentation alimentation alimentations icone 197 gifalimentation alimentation alimentations icone 151 gif

احتمالا تا دوشنبه میمونن

امشب هم شام همگی خونه مامان بابای من دعوتیم.مامانم گفت شب یلداست بیایید همه دور هم باشیم...دستش درد نکنه

خلاصه امشب آخرین شبیه که بابا با خیال راحت پیش ماست.از فردا دیگه خدا میدونه چی میشه و کجا میره...

من میمونم و کللللللی کار خونه و دفتر

بازم خدایا شکرت راضیم به رضای تو

پایان نامم هنوز منتظرم استادم خبرم کنه ببینم چی میگه

بازم میام مینویسم اوضاع چطور پیش رفت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان گیسو جون
30 آذر 92 15:50
سلام عزیزم چشم و دلت روشن برات مهمون رسیده ان شاا... فردا با خبرهای خوب می آیی امشبم خوش بگذره یلدات مبارک
مامانی
پاسخ
سلام خانمی یلدات مبارک گیسوی نازنینو ببوس
مامان گیسو جون
30 آذر 92 16:44
همه لحظه های پایانی پاییزت ، پر از خش خش آرزوهای قشنگ .. یلدا مبارک
همسرم، همه ی هستی ام
1 دی 92 16:21
عزیزم خسته نباشی. توکلت به خدا باشه. هر چی صلاحش باشه همون میشه. انشاءلله همین تهران می مونه.
مامان ثمين
1 دی 92 16:50
سلام نسترن جون.چي شد؟محل خدمت همسرت كجا شد؟من خيلي دعاتون كردم
مامان گیسو جون
1 دی 92 17:12
چی شد نسترن جونم؟
لی لی
1 دی 92 17:41
ایشالا که هر چی خیره پیش بیاد یلداااا هم مباااااااارک
عاشقانه هایم برای تو
2 دی 92 20:55
سلام با کلی آپ خوشگل منتظرم
مامان لي لي
4 دی 92 5:50
عزيزم يلداتون مبارك.......... خداروشكر كه باز درسته تهران نيفتاد اما از قزوين تا تهران مسافت كمتر از شهراي ديگه است