معجزه......
سلام عشققققققققققم
وااای نمیدونی چقدر خوشحالم.دیروز دکتر پدرجون نتیجه پاتولوژی دوم رو دید.نمیدونی چقققدر تعجب کرد!در کمال ناباوری گفت پدر شما خیلی خیلی آدم خوش شانسیه و معلومه که خدا خیلی دوستش داره در واقع اونچیزی که توی معدشه تومور نیست بلکه یکی از لنفاشه که درگیر شده و خیلی حجیم شده و شکل یه تومور رو به خودش گرفته!بیشتر شبیه یه معجزست چون دیگه اصلا نیازی به جراحی نیست...هرچند سرطان هست اما بهترین نوعشه و فقط با شیمی درمانی خوب میشه....خدایا اون لحظه از شادی اشک شوق توی چشمای هممون جمع شده بود.بعد از اون همه استرس و عزا و غصه حالا دکتر داشت چی میگفت؟....باورمون نمیشد..وقتی به پدر جون گفتیم اونقدر خوشحال شده بود که میتونم بگم تا حالا اونجوری ندیده بودمش.انگار یه کوه رو از روی دوشش برداشته بودن...
همه اینا رو مدیون لطف بی حد و حصر خدا و بعدم دعاهای شما دوستای مهربونم هستیم که خالصانه و بی منت برای پدرم دعا کردین...
کم کم باید شیمی درمانی پدر رو شروع کنیم و این مرحله خودش ماه ها طول میکشه اما مهم نیست..چون معجزه واقعی رو با چشمای خودمون دیدیم و حالا دیگه مطمئنیم که خدا همیشه اون بالاست و صدای بنده هاشو میشنوه...خدایا هزاران بار شکرت ابز هم ازت میخوام سلامتی کامل رو به پدرم برگردونی..................
همتونو خیلی دوست دارم و از اینکه یه مدته وقت نمیکنم بهتون سر بزنم معذرت میخوام.قول میدم به زودی جبران کنم.همتونو بووووووووووووووووس