عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

زندگی یعنی...

1391/5/5 17:51
نویسنده : مامانی
456 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان

امروز چهارمین روز از کارمو گذروندم

کار خوبیه اما خیلی خیلی وقتمو گرفته از 8:30 صبح میرم تا 5 بعد ازظهر.

تازه بعد از ماه رمضون میشه تا 6!

خلاصه میرسم خونه فقط میفتم از خستگی...

اما کارمو دوس دارم اینکه به داوطلبا مشاوره میدمو اونا با مشورت من و متعاقبا تصمیمی که میگیرن سرنوشت یک عمرشون تعیین میشه هم حس خوبی در من ایجاد میکنه و هم مسئولیت سنگینی روی دوشم میذاره.یه راهنمایی اشتباه من میتونه کل برنامه ها و آینده یه آدمو خراب و مسیر زندگیشو عوض کنه و بالعکس..

بهرحال دارم تمام تلاشمو میکنم و واقعا انرژی و وقت میذارم.

گاهی صبحا که میخوام برم نگاه بابایی تو دلمو خالی میکنه..اینکه با نگاهش میفهمم دلش میخواد بهم بگه نرو..مثه همیشه که کنارم بودیو و صبحا چشمامونو با هم وا میکردیمو به هم صبح بخیر میگفتیم..اینکه با هم صبحانه میخوردیم،با هم ناهار میخوردیم و خلاصه همه وقتمونو با هم و در کنار هم میگذروندیم ...

اما الان که از صبح تا شب تو موسسه هستم و فقط شامو خونه هستم اونم که معمولا اونقدر خسته ام که ..

گاهی یهو میزنه به سرم که دیگه نرم اما یه چیزی جلومو میگیره.

اونم اینکه میدونم برای پیشرفت همیشه باید از یه سری خواسته ها زد و پا رو خیلی تمایلات گذاشت.این لازمه زندگیه و گریزی ازش نیست.

برای زندگی باید جنگید و فقط در این صورته که فردا روز وقتی برگشتی و پشت سرتو نگاه کردی از عملکردت احساس رضایت میکنی.

"زندگی جنگ است جانا بهر جنگ آماده باش"...

واقعیت اینه که اون دوره از زندگی منو بابایی دیگه تموم شده و وارد برهه جدیدی شدیم که البته سخت تر و پیچیده تر از قبله.

بهرحال امیدوارم که با یاری خدا همیشه مسیر صحیحو تو زندگیمون طی کنیم.

راستیییییی

فردا تولد باباییه...5 مرداد..فردا بابایی 25 ساله میشه یعنی 24 سالش تموم میشه...

پس...

...happy birth day to you papa

منو نینی خیلی دوستت داریم بابایی.

عاشقتیم و امیدواریم همیشه سلامت باشی و روز به روز بتونی پله های ترقی یکی پس از دیگری پشت سر بذاری

ناگفته نمونه که در حال حاضر بابایی داره روی آخرین قسمتای پایان نامش کار میکنه.انشاله که بتونه زودتر تمومش کنه و راحت بشه.

خب دیگه عزیزکم من باید برم.کلی تست هست که باید طراحی کنم و فردا تحویل بدم که برسه برای آزمون این هفته داوطلبا چاپ بشه.

اینو بدون که همیشه تو قلب مامان هستی و مامانی عاشقته

تا بعد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
4 مرداد 91 22:35
اول از همه تولد بابایی مبارک بعد هم اینکه ، خسته نباشی خانمی ، زندگی یعنی همین ، تغییر ، پیشرفت ، کار و تلاش ....... ان شاالله که توی کارت موفق باشی گلم
حسین
4 مرداد 91 22:54
یه خسته نباشی به اندازه 4 روز!!
ممنون عزیزم.... تولد شمام پیشاپیش مبارک...
19 مرداد.....

عزیزم خستگی جسمی چه اهمیت داره؟
مهم اینه که تو هستی و همین خستگی منو برون میکنه...
یه سبد یاس سفید تقدیم به تو..با تمام عشقم.
تمام آروزهای خوب دنیارو برات دارم...
مامی مهدیار
5 مرداد 91 1:40
سلام عزیزم تولد حسین آقای گل مبارک انشاالله همیشه در کنار هم خوش باشید و تولد 120 سالگیشون رو جشن بگیرید
مامی مهدیار
5 مرداد 91 1:42
راستی عزیزم پیشاپیش تولد شما هم مبارک (شما چند ساله میشی گلم ؟؟
مامان دخملی
5 مرداد 91 2:29
سلام ای جانم چقدر مهربون خدا کنه همیشه خوش باشین تولد آقای پدر هم مبارک پیشاپیش تولدت مبارک عزیزم 120 سال در کنار هم باشین سال دیگه تولدتون خونه خودتون و سال بعد با نی نی ان شااله
مامان یاشار
5 مرداد 91 8:47
تولد همسرت مبارک خانوم گل. همیشه خوش باشی عزیزم. سختی ها هم میگذره مثل همیشه.
نایسل خانم
5 مرداد 91 9:50
تولدشون مبارکککک عزیزززز دلم خوشبخت عاقبت به خیر بشین 120 سال کنار هم به خوبی خوشی زندگی کنید... راستی کارت رو ول نکن اولش سخته وقتی حقوق بگیری اینقدر بت مزه میده که حد نداره
سمیرا
5 مرداد 91 15:07
تولد همسری مبارک ان شا ا... سالهای سال شادو خوشبخت در کنار هم زندگی کنید

فدات شم سمیرای گلم

تارا
5 مرداد 91 15:54
مبارک مبارک سجاد هم 18 مرداد هست من که اصلا فکر نمیکنم بتونم اینجوری برم سر کار موفق باشی دوست جونی
رضوان
5 مرداد 91 16:26
تولد بابایی مبارک امیدوارم در کارتون هم موفق باشی
جوجوهای ناز ما
5 مرداد 91 17:21
سلام عزیزم تولد همسر گرامی مبارک.تولد خودتم پیشاپیش مبارک یاشه خانوم گل.ان شاالله نی نی خوشمله هم مردادی باشه.پیشاپیش قدم نورسیده آینده مبارک
مامان دينا
5 مرداد 91 19:21
تولد همسري مبارك با آرزوي بهترين ها براتون
مامان يگانه
6 مرداد 91 14:10
خانمي شايد اين فكر بزنه به سرت اما من كه چندتا پيراهن ازت بيشتر پاره كردم ميگم بعدش پشيمون ميشي وقتي بابايي رفت(همسرت) سركار و تو توي خونه با يك مدرك موندي وقتي كه ني ني نازت بزرگ شد و تو بيكار و تنها موندي اونوقته كه افسوس ميخوري درسته الان سختته اما براي آيندت خوبه هميشه موفق باشي
مهسا
8 مرداد 91 16:19
آره واقعا منم اون مدتی که میرفتم سرکار خیلی خسته میشدم. وقتی میرسیدم خونه جنازه بودم. واسه همین دیگه نرفتم