عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

عروسی خاله نرگس و سفر عید ما....

1391/3/14 21:09
نویسنده : مامانی
1,730 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزترینم...

همین اول بگم که ما تازه دیشب رسیدیم تهران واسه همین خستگی زیاد کیلومترها مسیری که اومدیم اجازه نداد امروز که ١٣ به در هست رو بریم پیک نیک...

گل مامان توی این چند روزی که نبودم خیلی اتفاقا افتاد.اولین و مهمترینش جشن عروسی خاله نرگس با عمو هادی بود که ٢٦ اسفند به خیری و خوبی برگزار شد و رفتن مشهد سر زندگیشون.الهی شکر...

لحظه سال تحویل رو من و بابا هردو خواب موندیم!!بعد از اون هم یعنی ٣ عید ما(یعنی منو بابا و پدر جون و مادرجون به همراه خاله فاطی و آقا رضا و عماد گلم) راهی سفر دور و درازمون شدیم.از چالوس که جشن عروسی خاله جون اونجا برگزار شده بود راهی مریوان شدیم.از طرف محل کار پدرجون اونجا خونه ای رو در اختیارمون گذاشته بودن.شهر بسیار جالب و قشنگ با مردمانی فوق العاده صمیمی و با محبت و مهربان بود.خیلی خوش گذشت تقریبا ٤روز اونجا بودیم.به یکی از روستاهای اطراف هم به نام "کانی میران" سر زدیم چون میخواستیم دوغ محلی بخریم که با محبت مردم این روستا شرمنده شدیم و نزدیک ١٠لیتر دوغ عالی رو به رایگان بهمون دادن.هرکاری کردیم پول نگرفتن و گفتن این هدیه است...یه سر هم به مرز باشماق زدیم که مرز گمرکی ایرن و عراقه.جالب بود.ماشینای زیادی میومدن و میرفتن.حیف که پاسپورتمون همراهمون نبود وگرنه یه سر هم به اون طرف میزدیم.بعد از اونجا عازم بانه شدیم که شهری مخصوص خرید وسایل مختلف با قیمتایی بسیار مناسبه.اونجا جا نداشتیم واسه همین به محض ورودمون یه سوییت کرایه کردیم و بلافاصله مشغول گشت و گذار برای خرید وسایل مورد نیازمون شدیم.٣،٤تا از اقلام جهزیه مامان هم اونجا خریداری شد.مثل ال سی دی،ماکرو ویو،سبزی خردکن،و یه سری خرده ریزای دیگه..فرصت اقامتمون توی بانه خیلی محدود بود وگرنه دلمون میخواست بیشتر بمونیم و خرید کنیم...اما باید عازم ارومیه میشدیم.اونجا هم مکانی در اختیارمون قرار داده بودن که خونه خیلی بزرگی بود و تنها عیبش این بود که سینک ظرفشویی نداشت و من از این بابت خیلی اذیت میشدم!٣روزی هم اونجا اقامت داشتیم و یه سری پوشاک خریدیم.بعد از اون یعنی تقریبا بعد از ١٠ روز ایران گردی برگشتیم تهران...سفر خیلی خوب با خاطرات فراوانی بود.من به خلاصه ترین شکل برات تعریف کردم.توی پست بعدی عکسای زیادی رو از عروسی و سفر با توضیحات بیشتری برات میذارم.

راستی...این اولین عید مشترک من و پدرت با هم بود که در کنار هم بودیم..

امیدوارم روزی سال نو رو با وجود تو تحویل کنیم.

دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مبین فرفری
13 فروردین 91 21:59
سلام عزیزم خسته نباشی
مامانی سید کوچولو
13 فروردین 91 22:38
همیشه خوش باشین
آوين
14 فروردین 91 0:28
سلام نسترن جونم سال نوت مبارك عزيزم و اميدوارم هميشه خوش باشيد عزيزم
بابای ملیسا
14 فروردین 91 0:32
با سلام . ضمن تبریک بخاطر وبلاک قشنگتون ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای سفر به مشهد مقدس به روز شد . خوشحال می شیم اگر با تشریف فرمایی خودتون ، و گذاشتن یک نظر این سفر ملیسا رو خاطره انگیز تر و زیباتر کنید . منتظر حضور شما در وبلاگ ملیسا جوون هستیم .
مامان پریسا
14 فروردین 91 11:05
خدا رو شکر که خوش گذشته.
تارا
14 فروردین 91 13:10
سلام نسترن جان این چه حرفیه!شما رو سر ما جا دارید!
بابایی
14 فروردین 91 14:01
سلام مجدد مرسی که مینویسی عزیزم در کنار تو همیشه خوش میگذره.
خاله ی امیرعلی
15 فروردین 91 21:25
سلام گلم همیشه به مسافرت و گردش عروسی خاله نرگس هم مبارک انشالاه... گلم منم بانه رفتم خیلی شهر زیبایی هست مخصوصا جون میده برای خرید جهیزیه امیدوارم که همیشه بهتون خوش بگذره و روزها به کامتان شیرین باشه
خاله ی امیرعلی
15 فروردین 91 21:29
گلم منظور از سایت جدید چیه؟

از اونجایی که منو همسری تصمیم گرفتیم دوتا بچه داشته باشیم منم خواستم که هر کدومشون وقتی بزرگ شدن وبلاگ و دفتر خاطرات مخصوص خودشونو داشته باشن.اینه که یه وب هم برای بچه دومم ساختم.همین.
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
16 فروردین 91 7:33
خدا رو شکر که خوش گذشته
خاله ی امیرعلی
16 فروردین 91 21:50
پس اگه زحمتی نیست آدرس اون یکی سایت نی نی رو بدی ممنون میشم

بیشتر مطالب و عکساش مثه همین یکیه.ولی چشم:
mohabbat2.niniweblog.com