جلسه خواستگاری مامان
سلام عزیز مامان. امشب برات یه عالمه حرف دارم. الان درست 2ساعتو نیمه که مهمونا رفتن.منظورم از مهمونا پدربزرگ و مادر بزرگو عمه غزاله ات هستن.مادر بزرگ پدرت به خاطر مریضیش نتونست بیاد چون چشماشو عمل کرده بود.آخه بیماری قند خون داره و کلی بیماریای دیگه که دکتر بهش استراحت مطلق داده و مسافرت براش قدغنه..خدا شفاش بده مامان جون آره گلم،خلاصه امشب مجلس خاستگاری مامان بود!پدرت و خانوادش حدودای ساعت 6.5 عصر با سبد گل شیک و بزرگ و یه جعبه شیرینی بزرگ به همراه 1نایلون که پر از سوغاتیای شهرشون بود (باقلوا،قطاب و...)اومدن منزل ما.دستشون درد نکنه کلی زحمت کشیدن. از اون طرف هم خاله نرگس جون صبح از رشت (که اونجا دانشجوه) حرکت کرده بود تا خودش...